گپی در باره ی «تُنک خیالی» بیدل
جاویدفرهاد جاویدفرهاد

«تنک خیالی»(نازک خیالی شاعرانه) ازویژه گی های مهم سخنوران« دبستان هندی» است.

 تنک خیالی به تعبیری بیان ظر افت های شاعرانه درظرف زبان است که با رویکرد «حس آمیزی» درشعرشکل می گیرد ومخاطب را دچارشگفتی کرده ،مجاب می سازد.

 

کاربرد روش تنک خیالی های شاعرانه افزون بر دبستبان هندی ،دردبستان های دیگرمانند: خراسانی وعراقی نیزوجود دارد؛اما زمینه ی به کارگیری آن درکارشاعران دبستان هندی - باتوجه برویژه گی هایی که مربوط به این دبستان است- بیشتر دیده می شود

 

افزون برآرایش های لفظی وصنعت های بدیعی  دیگر در شعر،«تنک خیالی» درصنعت های ادبی «ارسال المثل»،«مدعا مثل»،«ایهام »،«ابهام» ودرایجادرابطه های دال- مدلولی مصرع ها بیشتر کاربرد دارد.

به گونه ی مثال "تنک خیالی"درفرایندرابطه های دال- مدلولی مصرع ها ازلحاظ مفهوم دریک بیت،این گونه شکل می گیرد:

" قدردانی دربساط امتیازدهر نیست

ورنه من درمکتب بی دانشی علامه ام"

ویا:

"یک روز صرف بستن دل شد به این وآن  

روزدگرُ به کندن دل زین وآن گذشت"

که درمصرع نخست،شاعر به بیان «دال»  ودرمصرع پایین به ارایه «مدلول» می پردازد.

 

بسیاری ازاستادان دبستان هندی مانند: صایب،کلیم،محتشم و.... ازتنک خیالی به حیث مهمترین صنعت لفظی وبدیعی درشعر استفاده کرده اند . به گونه ی مثال هنگامی که صایب می گوید:

"درخرابات مغان بی عصمتی را راه نیست

دختررز باسیه مستان به خلوت می رود"

 

ویااین بیت برجسته ی دیگرازصایب که گفته است:

"پیشترزآنکه دهد خامه به دستش استاد

الف قامت اومشق قیامت می کرد"

که به لحاظ بافت مفهومی،مصرع نخست (پیشتر زآنکه دهد خامه به دستش استاد) دالیست برمدلول؛یعنی مصرع«الف قامت اومشق قیامت می کرد».

 درمصرع دوم این بیت افزون بررابطه ی مدلول با دال، یعنی مصرع نخست، رابطه ی مفهومی زیبایی وجود دارد به این گونه: «الف+ قامت = مشق قیامت» وبعد رابطه ی آن با "استاد ،خامه ودست" که تشبیه وتصویر زیبایی را از رسایی «الف قامت» درذهن رسم کرده وواقعن قیامت می کند.

 

 همان گونه که در آغازبحث اشاره کردم ،«تنک خیالی» های شاعرانه ،از ویژه گی های دبستان هندی است ،و

باتوجه به این که بیدل  نیز از سرآمدان  دبستان هندی است ،تأمل درکاربرد «تنک خیالی» های این شاعربسیار مهم پنداشته می شود.

اگر دچارتوهم در بیان اندیشه نشده باشم، به درستی می توان گفت که بیدل بزرگ در بیشتر نگرش های شاعرانه اش از روش "تُنک خیالی" به فراوانی استفاده کرده است مانند:

 

 

« پیکرت آزرده گردد از لطافت گر کشد

بر حریر برگ گل نقاش تصویر ترا»

در باره ی تشریح این بیت چیزی نمی خواهم بنویسم؛ زیرا این بیت ( وابیاتی از این گونه) مفهوم پیچیده و دشواری ندارد؛ اما ژرفای ساده گی آن به حدی زیبااست که آدم را مجبوربه نگارش دیدگاه هایی می سازد.

بیدل در یک کلام می گوید:  پیکرت آنقدر لطیف و نازک است که اگر نقاشی تصویر ترا بر حریر برگ گل ( که کنایه از ظرافت و لطافت است) هم بکشد، پیکرت آزرده (مجروح) می گردد.{یعنی که خیلی ظریف ونازکی}

«حریر برگ گل» تشبیه زیبایی از نازکی و ظرافت است؛ ولی پیکر مطلوب بیدل، لطیف تر، نازکتر و ظریفترازآن است.

بیان این ظرافت شاعرانه، بی تردید شکل گیری همان ویژه گی  «تُنک خیالی» شاعر در ذهن و سپس بازتاب آن در آیینه ی تصور مخاطب است.

در بیت دیگر، بیدل به این روش «تُنک خیالی» زیباتر پرداخته است:

«دم نخست ز یک تاروپود بافته اند

حریر برگ گل و پرده ی دماغ مرا»

که با توجه به بیان دیدگاه نخست در بیت پیشتر، نیاز گپ زدن در باره ی «تُنک خیالی» در بیت دوم را ضروری نمی دانم.


March 14th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان